مرتضی طالقانی در سال ۱۲۷۴ قمری در روستای دیزان طالقان به دنیا آمد. پدرش مولی آقا جان طالقانی بود. وی در همان‌جا زندگی کرد و به شبانی مشغول بود. او بعد از چهل سالگی و در پی یک تحویل روحی تحصیل را آغاز کرد. ابتدا در یک مکتب محلی خواندن و نوشتن را آموخت سپس در تهران مقدمات و سطح را به پایان رساند. سپس برای تحصیلات عالی به اصفهان و آنگاه نجف مهاجرت کرد و با حضور در درس محقق خراسانی به اجتهاد رسید. وی در روز اول محرم سال ۱۳۶۳ قمری برابر ۶ دی ۱۳۲۲ در ۸۹ سالگی درگذشت و در ایوان سوم از حجرات جنوب غربی صحن علوی به خاک سپرده شد.

در مورد تحول روحی و چگونگی شروع تحصیلاتش محمدتقی جعفری به نقل از خود وی می‌گوید:


تا چهل سالگی چوپانی می‌کردم، روزی به کوه‌های اطراف رفته بودم، ناگهان صدای جان بخش قرآن را شنیدم که شخصی آنرا تلاوت می‌کرد. با خود گفتم: خدایا مبادا که مرتضی طالقانی از دنیا برود و نفهمد که در نامه‌ای که برای او، فرستاده‌ای چه بوده‌است. به روستا برگشتم، گوسفندان را به صاحبانش برگرداندم و راهی تهران شدم. مدتی کوتاه در تهران ماندم و بعد به اصفهان رفتم.

http://ziarani1.blog.ir/

محمدتقی جعفری پیرامون درگذشت وی می‌گوید:


خدمت شیخ مرتضی طالقانی رسیدم و گفتم: «آقا به ما درس بدهید.» ایشان پاسخ دادند: «درس تمام شده‌است.» من گمان کردم به خاطر فرارسیدن ماه محرم درس را تمام کرده‌است، گفتم: «آقا چند روز به محرم مانده‌است.» جواب دادند: «شیخ محمدتقی درس تمام شد؛ خر طالقان رفته و پالانش مانده.» متوجه شدم از مرگشان خبر می‌دهند و در حال عبور از پل دنیا به ابدیت هستند گفتم: «این دم آخری چیزی بگویید گفتند: «پس متوجه شدید» و بلافاصله این بیت را خواندند: «تا رسد دستت به خود شو کارگر/ تا فُتی از کار خواهی زد به سر» و بعد اشک از چشمان شیخ جاری شد و من روی ایشان را بوسیدم و قطرات اشک ایشان به صورتم نشست.


این آخرین ملاقات علامه با شیخ مرتضی طالقانی بود و فردای آن روز خبر رحلت ایشان در مدرسه منتشر می‌شود.

منبع:" ناگفته های زندگی علامه جعفری از زبان فرزندش"


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دانلود تحقیق تنبیه های من علی فدایی تهرانی Sean نامه نگاری و عریضه نویسی در سرپل ذهاب AndroidP30 lahzeakhar.parsablog.com